#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_144

یه کم جلوتر رفتم رو به روش وایسادم دستشو تو جیبش کرد یه موبایل با قاب سفید به طرفم گرفت کپی موبایل خودم بود خرکیف دستمو تو کیفم کردم و موبایلمو در آوردم لبخندی شیطنت امیز زدم آویزون موبایلمو جلوش چرخوندم
_ حیف شد این دست خودم بود
با نیش باز بهش نگاه کردم اوه کارد می زدی خونش در نمی اومد مث خر تیتاب نخورده به موبایل تو دستم خیره بود با صدای بلندی گفت : مسخره ام گرفتی؟
لبخندی مکش مرگ زدم : آره
دستشو طرفم گرفت: کارتمو بده
همون طور که کارت سوختشو از تو کیفم بیرون می آوردم گفتم : این به تلافی دوباری بود که سر کارم گذاشتی ها
بی شعور انگار نه انگار دارم ور می زنم کارت سوختو از دستم کشید با قدم های بلند به طرف ماشینش می رفت با حالت دو خودمو بهش رسوندم
_ هی دانیال وایسا
رفتم رو به روش وایسادم نیشخندی زدم : حالا چرا اینقدر عصبی شدی؟
اخم کرد و جدی گفت: بکش کنار من کلی کار دارم وقت سرو کله زدن با تویکی رو دیگه ندارم
اهو اینم واس ما شاخ شده کیفمو رو شونم جا به جا کردم با لحن کش داری گفتم: بابا بیی خیال.، حالا بیا بریم کافیشاپ یه چیزی بخوریم
با چشمای گشاد نگام کرد: روتوبرم
بعدم از کنارم رد شد با دهن باز به دور شدنش نگاه می کردم پسره ی گاو

romangram.com | @romangram_com