#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_143
ساعدشو رو پیشونیش گذاشت: رو میزه
سوییچ برداشتم سایه دستمال کاغذی دستش بود چند تا عطسه پشت سر هم کرد
_ اخی از دوری آراد مریض شدی؟
فقط نگاهم کرد بی اختیار یاد جواب ابلهان خاموشیست افتادم و اخم کردم چهار و ربع بود سوار لامبورگینی مشکی آراد شدم ماشین پسره رو دیدم پژو سفیدی رو به روی یه بستنی فروشی پارک شده بود لبخندی خبیث زدم و کنارش پارک دوبل کردم آخی اینطوری هیچ جوره نمی تونست بیرون بیاد از ماشین پریدم پایین به طرف پارکه رفتم اطرافو نگاه کردم سرپا ایستاده بود و به درخت تکیه زده بود بهش نزدیک شدم و با صدای بلندی گفتم: چطوری چنار؟
به طرفم برگشت گفتم: هااااا؟؟؟ کی با تو بود من با این درخته بودم پوزخندی زد : احمق این کاچه نه چنار
اوه گند زدم با نیش باز گفتم: من به هر کی که دراز باشه می گم چنار
عینک دودیشو برداشت: چه جالب اتفاقا منم به موجودات هم قد تو می گم بوته
شیطونه می گه چهار تا از اون قشنگا بارش کنم حیف که از همون اول آدمی نبودم که به حرف شیطون گوش بدم
موبایلمو بده
romangram.com | @romangram_com