#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_134

فردین با دست فرهاد وهل دادوگفت:میخوای آراد بکشتت؟
فرهادپوزخندعصبی زدونگام کرد.لامصب اینم ترسناک بود آ.
وجود فردین شیرم کرده بود صداموانداختم پس کلم:ها؟چیه؟آدم ندیدی؟
_دلم میخواست فردین نمی اومد ببینم بازم زبونت اینقد دراز بود
ازکنارمون ردشدبلند دادزدم:دلم میخواست آراد میومد ببینم باز جرات میکردی بیای طرفم؟
فرهاد بدون هیچ حرفی رفت.معلومه که حرفی برای گفتن نداره اگه آراد بود که اینجوری قلدربازی در نمی اوورد.فردین سری به نشانه ی تاسف تکون داد:مگه مریضی تارا؟
بالحن لوسی گفتم:حقش بود.
—حالا چی کار کردی؟
—هیچی فقط دوست دخترشوپروندم.
با تعجب نگام کرد:فقط دوست دخترشو پروندی؟این کم کاریه؟اگه یکی آراد تورو بپرونه چی کارمیکنی؟
خندیدم:تا عمر دارم دعاش میکنم،درضمن مگه اون دوست پسرمنه؟
—نه؛دوست پسرمنه.
بیشترخندیدم:اوایل فکر میکردم.فقط دخترا خواهان آرادهستن نگومردا

romangram.com | @romangram_com