#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_132
یه لبخندشیطانی زدم وبلندطوریکه دختره از پشت گوشی بشنوه با
ازگفتم:فرهاد جان.
فرهاد مثل جن زده ها به عقب برگشت.صدای بلند دختره رو ازپشت گوشی شنیدم:فرهاد این کی بود؟
فرهاد بهم چشم غره ای رفت سینشو صاف کرد:کی؟
—همین که الان صدات زد.
لبخند زدم وگفتم:فرهاد جان بیا دیگه من تو اتاقمون منتظرتم
فرهاد به سمتم پرید.دهنموسفت گرفت وگفت:خفه شوتارا،میکشمت
صدای دختره از پشت گوشی اومد:فرهاد واقعن برات متاسفم فرهاد دندون قروچه ای کرد:مرجان داری اشتباه میکنی
دختره جیغ زد:ساکت شو،توکه گفتی به جزمن با هیچکی نیستی،وای من چقد احمق بودم.
romangram.com | @romangram_com