#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_13
با عصبانیت گفت :چیزیش نشده؟؟؟؟اینو دیگه به عنوان آهن قراضه هم از من نمی خرن. اونوقت تو می گی چیزیش نشده؟
شونه ای بالا انداختم:به هر حال ایرج به من حقوق نمی ده منم پولی ندارم که بت بدم
_اون دیگه مشکل خودته
یهو یه چیزی به ذهنم رسید سریع گفتم :باشه این مشکل منه و از اونجایی که مشکل من مشکل آرادم می شه می تونی بری بهش بگی موتورمو دادم به تارا اون رفت خورد زمین موتور منم داغون شد حالا خسارتشو بهم بده
لبخند شیطنت آمیزی زدم :البته اینم اضافه کن که زانوی تارا هم داغون شد
با عصبانیت موتورشو کشید و رفت وقتی به در نزدیک شد داد زد
_من بمیرم دیگه به تو سه چرخه هم نمی دم به سمت پله ها رفتم در سالنو باز گذاشتم ساعت یازده صبح بود خدا رو شکر آراد و ایرج هنوز پیداشون نشده بود در سالن دوباره باز شد فردین اومد داخل ابرومو بالا دادم
_چیه باز که تو اومدی من که بت گفتم برو پولتو از آراد بگیر
خندیدم فردین با نفرت نگام می کرد
_تارا می زنم می کشمت ها امروز به اندازه ی
کافی رومخم راه رفتی
بعدم بهم نزدیک شد به سمت پله ها دویدم این فردینم یه نموره وحشی بود قبل از این که پام به پله ی اول برسه بازومو کشید نرگس و مهری بد بخت کپ کرده بودن از دادوهوارهای من سعی کردم بازومو بکشم بیرون
romangram.com | @romangram_com