#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_117


به سختی گفتم:فک کردی من دارم؟

دستشو ازچونم جدا کردخواستم برم بالا که گلوموگرفت ومحکم

فشارداد.بی اختیار سعی کردم دستشواز گلوم جداکنم.به اکسیژن

احتیاج داشتم.به دستش چنگ انداختم.باصدایی که ازته چاه درمی

اومدگفتم:آراد خفه شدم

گردنمو ول کرد.روی پله افتادمو به شدت سرفه میکردم.باهمون حالت گفتم:بهم آب بده.


romangram.com | @romangram_com