#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_115




فرهادگفت:این دفعه دارو هارو کجا جاسازی میکنیم؟
آراد جواب داد:توی تانکر نفت آب بندی میکنیم رفت وبرگشتمون حدود یه هفته طول میکشه.
بعد بامکث ادامه داد:فردین به بچه ها بگو هرچارتاشون تویه ماشین باشن.نمیخوام پلیسای ناجابرامون دردسر درست کنن،
فردین سرشوتکون داد.طرف معامله ی ایرج یه تاجر چینی بود معمولا هر سه ماه یه باراز خلیج فارس دارو هارو وارد مرز میکردن واسطشون کشور عمان بود گیر اوناهم مبلغ قابل توجهی می اومد.فرهاد پرسید:این دفعه چقدر میاریم؟
آراد دستی به موهاش کشید:دسفرال۷۰۰بسته،نئورال کلیه۹۰۰بسته،قرص آساکول۷۰۰بسته از سایتوتک ۴۰۰بسته.
فردین:سایتوتک دفعه ی قبلی خیلی فروش داشت چرا این دفعه اینقدکم میاریم؟
سریع گفتم:همون قرصای سقط جنینومیگی؟
فرهاد کج نگام کرد:این یکی خوب توجهتوجلب کرد.
آراد بی تفاوت به فردین گفت:بچه هارو برای فردا خبرکن.
بعد ازچند دقیقه رفتن فرهاد وفردین.رفتم تواتاقم موبایلمواز کنار تلوزیون برداشتم،انگری برد بازی میکردم.اَه اَه پرنده ی بی نمک!

romangram.com | @romangram_com