#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_113


زیرلب غرزدم:آدم توخونه ی خودشم راحت نیست.

فردین ابرویی بالا انداخت:همچین میگه خونه ی خودم خونه ی خودم
وبه خدمتکارا دستورمیده فک کن که چند وقت دیگه که با آراد ازدواج
کنه و اینجا جدی جدی بشه خونه ی خودش چی کارمیکنه!

پشت چشمی نازک کردم:مگه از جونم سیرشدم که با آراد ازدواج کنم.

فرهاد خواست چیزی بگه که سایه وارد سالن شد.ظرف میوه رو جلوی

فردین وفرهاد گرفت.یه لیوان شربت آلبالوهم جلوی من گذاشت.تا ته


romangram.com | @romangram_com