#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_112


پامو روپام انداختم:حالا تو اینقد حرص نخور شیرت خشک میشه.

فرهاد به سمتم برگشت وبا چشای. گشاد نگام کرد.فردین زد




زیرخنده.فرهاد عصبی گفت:کی گفت توبیای پیش من بشینی؟خیلی ازت

خوشم میاد.

پوفی کردم:ایش.....ناراحتی برو یه جای دیگه بشین.

romangram.com | @romangram_com