#سنگ_هم_خواهد_شکست_پارت_110


آراد کارخونه بود به جز قاچاق دارو یه شغل ظاهری با ایرج داشتن.همه
ی خدمتکارا فک میکردن آراد وایرج فقط کارخونه ی چوب بری
دارن.ایرج محض احتیاط به کسی چیزی نگفته بود.توی این خونه فقط
منو وچندتا از نگهبانا که آدمای ایرج بودیم خبر داشتیم البته دارو هایی که می اووردن سالم بود ومشکلی نداشت ولی جزو دارو های تحریمی
بود که باید بابتشون عوارض میدادن بنابراین اگه قاچاقی نمی اووردن
سود چندانی براشون نداشت وارد خونه شدیم هردو روی مبل نشستن



منتظر آراد بودن باصدای بلندی گفتم:سایه.

چند لحظه بعد سایه اومد،لبخندی زدموگفتم:از فردین وفرهاد پذیرایی

romangram.com | @romangram_com