#سنگ_قلب_مغرور_پارت_70
درسته 14 ساله که سنگ شدم . سنگی نفوذ ناپذیرو سرد.. که جز سردی چیزی به دیگران نتقال نمیده......
اما این دختر داره تمام اون قوانین عادت نداشتن های منو تغییر میده... چشمای اون دختر این اجازه رو میده که نقضشون کننن
اولین تماس..... اولین زبون درازی.... اولین گستاخی..... اولین حس گرم شدن حتی اولین تحریک غریزم.... همه ی این اولین ها رو این دختر برام بوجود آورده بود..
با زبون درازیش منو تا سر حد جنون میبرد اما اون نگاهش آبی میشد روی آتیش..
.
نمی دونم اما وقتی باهاش حرف میزنم برخلاف ظاهر سرد و عصبانیم که از هم صحبت بودن باهاش درم ایجاد میشه اما درونم پر مشه از آرامش.....
وقتی بار اول وارد خونش شدم. با اون لباس...تنش اونقدر بی توجه در و برام باز کرد و رفت که شگفت زده شدم. اما وقتی دیدم منو به جای یکی دیگه اشتباه گرفته خیلی راحت در موردم اونجوری حرف میزنه .خندم گرفت..
بچه بود ...
بچگی هاش مثه همه نبود....
وقتی فهمید چی تنشه...صورت گرگرفتش گرمایی نادری به جونم انداخت... با تماس دستام به بدنش یه حس ناشناخته رو تجربه کردم... یه حس شیرین.... حسی که دوباره وادارم میکرد تکرارش کنم... این دختر داره با من چیکار میکنه.؟
اونقدر توانایی داره که میتونه در آن واحد هم منو تا سر حد جنون ببره هم با نگاهش آبی بشه روی آتیش....
romangram.com | @romangram_com