#سنگ_قلب_مغرور_پارت_56

ـ گمشو بابا. زر مفت کمتر بزن. ولی خدایی هر چی بگی من دهنم گل گرفتس. در مقابلت خلع سلاحم به طور کامل. خوبی؟

همین جمله ی آخر کبریتی بود که پروانه ی مثل باروتو منفجر کرد.

ـ هه. خوبه میدونی یک ماه همو ندیدیم. نمی گی توی این یک ماه پروانه چه غلطی کرده؟ چه غلطی میخواد در آینده بکنه؟ مهرا داغدنم. داغون. ...........

با این حرفش رسما خفه شدم. هیچی نتونستم بگم. حق داشت من به خاطر اونا رفته بودم سر کار. حالا اصلی کاری رو به کل فراموش کرده بودم.

ـ پروانه ،مرگ مهرا ببخش. غلط کردم. به خدا....... الهی قربونت برم. کوتاهی کردم به خدا...

پروانه آرومتر شده بود. ولی طلبکارانه گفت:

ـ باشه به شرطی که بیای منو عزیزو ببری بیمارستان.

واااااااااااااااااااااااا ی .این. دیگه کجای دلم بزارم؟ حالا چطوری مرخصی از اون خودپرست بگیرم؟

ـ الو...........الو مهرا ؟ مردی/؟ نمی تونی بیای؟

ـ نه.نه.. چیزه... نه میام....میام... فقط ساعت چند ؟

ـ نه مثه اینکه اصلا حالت خوب نیس. تو هر ماه خودت میومدی مارومیبردی بیمارستان. اما الان حتی ساعت رفتنمونم یادت نیس. معلومه حسابی مشغولی... منم مزاحم نمیشم.

واااااای قطع کرد.خوب معلومه قطع میکنه... راست میگه دختره ی خل و چل چه سوالی بود پرسیدی ؟

شمارشو دوباره گرفتم.


romangram.com | @romangram_com