#سفر_به_دیار_عشق_پارت_176
بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون
چشام خیره به نورچراغ تو خیابون
«لطف داری جناب... حاضری شما هم یه خورده با این دیوونه دیوونگی کنی»
خاطرات گذشته منو میکشه آسون
اشکم از گوشه ی چشمم سرازیر میشه... هر چند اشکام یده نمیشن... به لطف یار همیشگیم اشکام مخفی میشن چون اون داره اشک میریزه چون اون وسعت غمش بیشتر از منه...
چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر بارون
آدما تند تند از کنارم رد میشن... شاید فکر میکنم دیوونه ام که به این آرومی قدم میزنم در صورتی که اونا با سرعت از کنارم رد میشن تا به یه پناهگاه برسن تا خیس نشن تا غرق اشکهای آسمون نشن
باختن تو این بازی واسم از قبل مسلم شده بود
«سروش به خدا من کاری نکردم... چرا باور نمیکنی... من نمیدونم این گوشی چه جوری سر از کیفم درآورده»
سخت شده بود تحملت عشقت به من کم شده بود
«ترنم بد کردی... خیلی بهم بد کردی... این گوشی دروغه... اون عکس لای کتابت چی، اون ایمیلا... اون نامه ها»
رفتم ولی قلبم هنوز هواتو داره شب و روز
romangram.com | @romangram_com