#سفر_به_دیار_عشق_پارت_175
نبودنم کنار تو حالتو بهتر بکنه
لج کردم با خودم آخه حست به من عالی نبود
احساس من فرق داشت با تو دوست داشتن خالی نبود
قطره های بارون آروم آروم خیسم میکنند... صورتم رو... موهام رو.. لباسم رو... همینجور خیس میشمو با لذت قدم برمیدارم... با فرود اومدن هر قطره منتظر قطره ای دیگه میشم ... از بچگی همینجور بودم... شادیها و غصه هام رو با بارون شریک میشدم و باهاش لبخند میزدم... میخندیدم... گریه میکردم... زار میزدم... من عاشق بارونم مخصوصا وقتایی که دلم گرفته باشه فقط بارونه که میتونه آرومم کنه
بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون
آدما یه جوری نگام میکنند انگار که یه دیوونه دیدن... از لبخندام تعجب میکنند... شاید واقعا یه دیوونه ام همه چتر بالای سرشون میگیرنو من بیخیال سرما و بارونم... فرق من با این آدما اینه که من عاشق بارونم اما اونا از این همه لطافت فراری هستن
چشام خیره به نورچراغ تو خیابون
«ترنم... بیا تو ماشین... به خدا اگه سرما بخوری با دستای خودم میکشمت»
خاطرات گذشته منو میکشه آروم
«سروش فقط یه خورده دیگه... فقط یه خورده دیگه»
چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر بارون
« تو یه دیوونه ی به تموم معنایی»
romangram.com | @romangram_com