#سفر_به_دیار_عشق_پارت_168
با خنده میگم: فعلا که دارم با شما حرف میزنم
خنده ای میکنه و میگه: نه میبینم که روحیه ات هم بهتر شده... خیلی خوبه
زمزمه وار میگم: آره... خیلی بهتر شده
آقای رمضانی: چیزی گفتی دخترم؟
-نه یعنی آره... گفتم در مورد کار مترجمی شرکت مهرآسا باهاتون تماس گرفتم
آقای رمضانی با مهربونی میگه: اتفاقا رئیس شرکت امروز بهم زنگ زد
ته دلم خالی میشه یعنی سروش چی گفته
بهت زده میگم: چی؟
آقای رمضانی: میگم امروز صبح رئیس شرکت بهم زنگ زد
با ناراحتی میگم: چی میگفت
آقای رمضانی با مهربونی میگه: نگران نباش... فقط گفت قرارداد نوشته شده و همه چیز تموم شده
تعجب میکنم و با خودم میگم یعنی چی؟ مگه میشه؟
romangram.com | @romangram_com