#سفر_به_دیار_عشق_پارت_165

-آره مهربونی خودم... گفتم نظرت چیه امروز باهم بیرون بریم؟

مهربان انگار که چیزی یادش بیاد میگه: وای ترنم... مگه قرار نبود امروز خونه ام بیای... به جای بیرون بریم خونه من... حاضری؟

با لبخند میگم: پ نه پ غایبم

مهربان: ترنم

با خنده میگم: با جنس لطیفی مثله من باید با ملایمت حرف زد... چرا اینقدر خشن باهام برخورد میکنی... نمیگی شبا کابوس میبینم

مهربان: ترنم بی شوخی میای؟

با مهربونی میگم:چرا که نه... تازه کلی هم بهمون خوش میگذره

مهربان: پس ساعت چند دنبالت بیام؟

-تو خودت برو... من هم میام... شاید امروز شرکت نرفتم

با مهربونی میگه: باشه... فقط ساعت چند میای؟

-چهار خوبه؟

مهربان: آره... منتظرتما


romangram.com | @romangram_com