#سفر_به_دیار_عشق_پارت_121
با این حرفم پوزخندش پررنگ تر میشه و میگه: تو که دیگه واسه همه شناخته شده ای... برای من هم دیگه فرقی نمیکنه بقیه در موردم چه فکری کنند... دیگه آب از سرم گذشته تنها چیزی که الان برام مهمه اینه که بهت نشون بدم بازی دادن سروش چه عواقبی رو با خودش به همراه داره؟
میخوام چیزی بگم که اجازه نمیده و با خونسردی کامل میگه: امشب کاری باهات میکنم که تا عمر داری فراموش نکنی...
بعد از گفتن این حرف مچ دستم رو میکشه و من رو به ته باغ میبره
با ترس میگم: سروش داری چیکار میکنی؟ خواهش میکنم تمومش کن
با همون خونسردی میگه:عجله نکن میفهمی... امشب میخوام همین کار رو کنم... امشب واسه همیشه همه چیز رو تمومش میکنم... 5 سال نامزدم بودی یه بار هم بهت دست درازی نکردم... همیشه میگفتم تو خانم خونم هستی... حق ندارم قبل از ازدواج بهت دست بزنم...
با داد میگه: یادته؟
با ناراحتی نگاش میکنمو اون با لحنی غمگین ادامه میده ولی تو چیکار کردی؟...توی هرزه فقط قصدت بازی دادن من بود...معلوم نیست با چند نفر بودی و چه غلطا که نکردی؟
با غصه میگم: مثله همیشه داری اشتباه میکنی
با جدیت میگه: امشب بهت ثابت میکنم که هیچکس نمیتونه سروش رو بازی بده
انگار حرفامو نمیشنوه
romangram.com | @romangram_com