#اس_ام_اس_پارت_63

فربد: من از ملیسا شنیدم البته اتفاقی داشتید در همین مورد صحبت میکردید که من هم اتفاقی شنیدم!

شروین به چشم غره به فربد رفت که جای فربد من نزدیک بود خودمو خیس کنم!

شروین: بعدا حسابتو میرسم!

دوباره بطری رو چرخوندن! افتاد به روژینا و آرین!

آرین: جرات حقیقت؟

روژینا: واقعیت نشانه ی جرأته! من همیشه حقیقت رو انتخاب میکنم!

همه گفتیم: اوهو...کی میره این همه راهو!

دوباره سرا برگشت سمت ما که این بار جای لبخند معروف خفه شید , چشم غره به کار بردیم!

آرین: خوب وایسا یه کم فکر کنم و بعد با لبخند خبیثی ادامه داد: اسم دوست پسرت چیه؟

به وضوح گرد شدن چشمای روژینا رو احساس کردم کلا تو فاز دوست پسر اینا نبود، حرفشو میزد ، میخندید ، ولی تو فاز داشتنش نبود! کپی خودم با یه تفاوت که اون دوست نداشت ولی من برای کارم دلیل و منطق داشتم!

روژینا: جــــان؟ بابا ما تو جو این کارا نیستیم!

آرین: مطمئنی؟

روژینا با اطمینان گفت: مطمئن تر از من ندیدی تو عمرت!

آرین شونه اشو بالا انداخت و گفت: باشه حالا بعدا میبینیم!

روژینا: میبینیم!

آرین: میبینیم!

روژینا: میبینیم!

آرین: میبینیم!

کیانا: اِیـیـی بس کنید بابا!

دوباره بطری رو چرخوندن! افتاد به شنیا و آذین!

آذین: خوب آماده شو! می خوام حمله کنم!

شنیا شونه اشو انداخت بالا! و زبونشو برای آذین در آورد!


romangram.com | @romangram_com