#اس_ام_اس_پارت_52

برگشتم پشتم رو نگاه کردم , ملیسا بود! چرا من اینقدر این دختر رو دوست داشتم ولی از برادرش متنفرم؟

با لبخند گفتم: جانم؟

ملیسا خجالت زده گفت: چه قدر زیادید! میگم من فال گوش واینستاده بودماااااا! ولی صداتون زیاد بود واسه همین شنیدم! فهمیدم دارید میرید ساحل! پس اگه دوست دارید منتظر باشید ما هم بیایم!

هم خوشحال شدم که اونام میان و هم این که فرصت خوبی برای دق دادن شرک بود!

با لبخندی ذوق زده گفتم: حتما! چرا که نه؟

ملیسا دستاشو کوبید به هم و گفت: باشه پس نرید تا با هم حرکت کنیم! فقط میرید ساحل ویلای خودتون یا پلاژ؟

رفتم تو فکر اصلا حواسم نبود ویلای آروین ساحل خصوصی داره! اِ چه طور یادم رفت! ولی ولش کن بهتره نگم وگرنه این دخترا هر شب میرن دم ساحل ولی مطمئنن الان تا حالا دو تا فضول فهمیدن! ژینا و الناز! باید مواظب باشم بقیه نفهمن!

لبخندی زدم و گفت: نه بیاید پلاژ...!

ملیسا رفت بگه به بقیه و منم رفتم پیش دخترا تا بهشون بگم چه طور شد با اینا آشنا شدم و اینا!

شنیا و آذین و کیانا و الناز پایه بودن واسه اذیت کردن این شرک جون!

بعد چند دقیقه ملیسا و بقیه هم اومدن و من با قیافه ی برزخی شروین مواجه شدم! یه تای ابرومو دادم بالا و خبیث نگاش کردم و تکیه امو از ماشین گرفتم و سوار شدم!

الان دیگه تعدادمون خیلی زیاد شده بود و ما 12 نفر و اونا 7 نفر جمعا 19 نفر بودیم!

نشسته بودیم دورهم به صورت دایره و من نمیدونم واقعا این آتیشه که وسطمون روشن کرد برای چی بود؟ هوا به این گرمی! والا!

هرکی داشت واسه خودش با یکی حرف میزد! من و شرک عزیز هم سرمون تو گوشیامون بود!

اطرافمون هم مردم بودن! چندتا پسر و دختر اون ورتر! چندتا اکیپ پسرونه و دخترونه هم پشت ما! داشتم به دوست ناشناس اسمس می دادم!

اون: الان کجایی؟

من: لب ساحل!

اون: جدا؟

من: اهوم!

اون: منم لب ساحلم! حالا کدوم پلاژ؟ پلاژ یا ساحل خصوصی ویلاتون؟

من: نه پلاژ! پلاژ.....!

اون: شوخی می کنی؟


romangram.com | @romangram_com