#روزای_بی_عسل_پارت_6
شاهین=اِسا ته صابته گوش کِمه(حالا به حرفت یا صحبتت گوش میدم)
و رفت به سمت پارک
*********************************
ساعت10 بود تو ماشین نشسته بودیم که زنگ زدم به فریبا بعد3بوق جواب داد
الو ماهان
خوب جوابت؟
فریبا:تو که هنوز نیومدی خونه؟
خواستم اگه جوابت منفیه برم دنبال کارای پاسپورت و بلیط اگه نه برم به بچه ها شام بدم
فریبا یه نفس عمیق کشیدو گفت
قبوله...کی بریم؟
پس فردا...ترجیحا لباساتون پوشیده باشه
فریبا=حالا خوشگل هست؟
میبینیش دیگه فقط این و بگم پشیمون نمیشی
فریبا=امیدوارم
ولی من میترسم با اومدن شماهم چیزی درست نشه و بهم ندنش
فریبا=میبینمش اگه به دلم نشست چند بار میرم خواستگاری ننشست همون یه بارآخرین باره
یکم ترسیدم اگه به دلش نشینه چی؟؟بعد گفتم
باشه خدافظ
romangram.com | @romangram_com