#رز_خونی_پارت_77


شاهین گفت : ببین طارق کی میخوای دست به کار بشی ؟

طارق گفت : حالا حالا ها زوده .... باید چند سالی بگذره . شاید یک یا دو سال دیگه .

شاهین گفت : مگه عاشقش نیستی ؟

طارق : بیشتر از اونی که فکرشو بکنی .

شاهین : کار امروز رو به فردا ننداز طارق . شاید از دستت در رفت .

طارق : نه نمیره . اون مال منه ... ما مال همیم .

شاهین : هر جور میلته .

طارق : تو همه کار ها رو کردی دیگه ؟ انبار حاظره ؟

شاهین : اره انبار رو حاظر و اماده گذاشتم . اگه ... اگه اون تو رو دوست نداشت ؟؟

طارق : کاری میکنم که بیشتر از هر کس دیگه ای بهم علاقه مند بشه .

شاهین : مثلا چی ؟

طارق : جواب نه اون .... نابودی زندگیشه .

یعنی چی ؟ در مورد کی و چی حرف میزدن ؟ کی اگه نه بگه دنیاش نابود میشه ؟

خیلی مشکوک میزنه همه چیز .

بلاخره پی بردی ک شاهین خطرناکه .

.................... آره .

شاهین چی رو اماده کرده نمیدونم ... طارق از چی حرف میزنه نمیدونم واقعا نمیدونم .

بلاخره ک میفهمم اما امیدوارم این دونستن برام مشکلی ایجاد نکنه .

شاهین : طارق .... میخوای با بقیه چیکار بکنی ؟

romangram.com | @romangram_com