#رز_خونی_پارت_56
یه چیز خیلی مبهم اینجا وجود داره که بازم این منم که باید کشفش بکنم .
پوفی کردم و با سختی از روی زمین پاشدم .... وقتی پاشدم یک راست خودمو انداختم رو تختی که شاهین روش خوابیده بود . خوابیدم روی تخت .... متکا رو گرفتم توی دستامو و چسبوندم به صورتم .
عطر تلخ و سرد شاهین پیچید توی بینیم ... نمیخواستم نفس بکشم چون میخواستم این بو تا ابد توی بینیم باشه ... شاهین درست بر عکس من از عطر های تلخ و سرد خوشش میاد په ... من عاشق عطر های تند و شیرینم . ناراحت شدم از این موضوع ... اما برای چی ناراحت ؟ چرا از این که سلیقه من با اون عوضی فرق داره ناراحت شدم ؟
عوضی ؟ من به شاهین گفتم عوضی ؟ و اون گفت تو رو هم عوضی میکنم ؟
چرا من اینقدر با شاهین بدم ؟ چرا هیچوقت نمیشه جلوی اون مثل همه کسای دیگه تو همون لاک قدیمی خودم باشم ؟
متکا رو از روی صورتم برداشتم و پرتش کردم سمت دیوار ... متکا خورد به میز کنار چراغ نفتی و گلدون روی میز افتاد روی زمین ... چون فرشن بود گلدون نشکس !
دست بردم و روسریم رو از روی سرم کشیدم .... چادرم افتاده بود روی زمین درست همون جایی که شاهین منو چسبوند به دیوار ... بازم یاد کارش و بازم سوال های مبهم و پیچیده من !!
روسریم رو انداختم روی زمین ... انگار دوسس داشتم برای یک بارم در طول این 17 سال شلخته باشم .
چشامو بستمو و با دستم پیشونیم رو مالش دادم ... سرم داشت منفجر میشد . چشامو باز کردم و نگایی به ساعت دیواری انداختم .... ساعت 8 بود ! یعنی ما ...
ما ؟؟ ... من و شاهین میشیم ما ؟ اَه خدا .
نگامو از ساعت گرفتم و دوباره بستمشون .... همیشه عاشق این بودم که چشامو ببندم و دوباره بازشون بکنم و وقتی بازشون بکنم ببینم هیچ چیزی مثل قبل نی . همین کار رو کردم ... چشامو آروم و آهسته باز کردم .... هیچ چیز فرق نکرده بود ... روسری و چادر روی زمین ... گلدون ترک برداشته روی زمین ... چراغ نفتی خاموش ... یه کلبه روشن و همه چیزای درونش همون بودن . من فقط میخواستم بر گردم ... به قدیم ... یا به چند روز پیش تا بتونم جلوی این ازدواج مسخره رو بگیرم .
کاش میشد برم به قدیما !
مهتاب خانوم با این کاش گفتنات فقط خودتو عذاب میدی .
میگی چیکار کنم ؟
زندگی بکن ... حتی اگه سخت باشه ... حتی اگه بیرحم باشه ... حتی اگه غول باشه زندگیتو بکن !
چه جوری زندگی بکنم ؟
عین بقیه آدما ... مگه تو چیت با اونا فرق داره ؟ میدونی که بعضیا بدتر از تو دارن زجر میکشن ؟
منم یه روزی زجر میکشم ؟
اره مطمئن باش !
romangram.com | @romangram_com