#رز_خونی_پارت_36
صدای شر شر بارون رو از اینجا میشنیدم .... سرمو از توی دستام بیرون اوردم و سرمو گذاشتم روی زانو هام .
" یعنی اخر این بازی چی میشه ؟؟ اصلا مگه این بازیه ؟؟؟ اره زندگی یه بازیه که بردش بعضی اوقات برات خوشاینده اما خیلی وقتا این برد میشه یه کابوس و باختش ..... من یه ادم باخته ام !!
نمی خوام زندگی رو ببازم اما دارم می بازم ....
من نباید اینقدر سکوت بکنم ..... چرا وقتی به این ازدواج مشکوکم به مامان نگفتم ؟؟
چرا جلوی این ازدواج رو نگرفتم ؟؟؟
چرا ؟؟؟ چرا ؟؟؟ چرا من هر لحظه دارم خودمو با این راز ها شکسته تر و داغون تر میکنم ؟؟؟
چرا همیشه سکوت میکنم و اجازه میدم همه وجودمو بشکنن ؟؟
من .... من باعث و بانی این بدبختی ام .
سایه درست میگه ..... من باعث و بانی این سیاه بختیم .... هم سیاه بختی خودم هم سیاه بختی دیگران !
نمی خوام یه موجود ناچیز و بدردنخور باشم .... اما هستم .
من ساخته شدم برای بازیچه شدن ؟؟؟ اره خدا ؟؟ تو منو بخاطر این آفریدی ؟؟؟ میدونم همه انسان ها رو با یه هدفی افریدی . خدایا هدفت رو بگو !! چرا تو هم مثل من روزه سکوت گرفتی ؟؟
خـــــــــــــــــــــدا .... یه بارم شده منو ببین .... ببین یکی از بنده هات داره میشکنه ... داره خورد میشه ... خودش نمی خواد .... اما تحمل میکنه .... هیچی نمیگه .... حرفی نمیزنه ... تو کمکش کن .... تو نجاتش بده ... تو از این بازی نجاتش بده !! خدا من این بازی رو دوس ندارم ! خدایا صدای ما رو هم گوش کن .... میدونم به همه گوش میدی ... یه بارم پای دل من بشین ... خدا تو خیلی وقت داری ... یکمم از این وقتت رو بزار برای من ناچیز ... برای من سیاه بخت ... برای من .... "
تقه ای به در خورد .
گفتم : کیه ؟؟
_ ابجی کجایی بدو بیا دیگه .
گفتم : سیاوش وایسا الان میام .
از جام پاشدم و لباسمو با دست مرتب کردم .... رفتم جلوی ایینه و به قیافه ام نگا کردم ... خدا رو شکر گریه نکرده بودم .
از اتاق اومدم بیرون و همراه با سیاوش رفتیم توی سالن .... تا اومدم تو سالن سایه رو دیدم که بقل مامان وایساده بود . یه اه کشیدم .
برگشتم سمت چپ که سنگینی نگاهی رو روی خودم حس کردم .... برگشتم و شاهین رو نگا کردم که کنار عماد وایساده بود و داشت لیوان مشروبشو میخورد .... چشمای عسلیش زل زده بودن به من .... خودمو زدم به کوچه علی چپ و انگار نه انگار که اتفاقای افتاده ... دوباره برگشتم و راه افتادم سمت یه سری مهمونا تا باهشون سلام و احوال پرسی بکنم .
romangram.com | @romangram_com