#رز_خونی_پارت_24


نه هیچکی بابا نمیشه !!

از پشت در پاشدم و رفتم کنار پنجره .



تو امشب به قصه دل من گوش میکنی

فردا مرا مچو قصه فراموش میکنی



هه بابا .... مامان یه عمر به حرف های پر از عشق و علاقه تو گوش کرد ... و حالا امروزه که به راحتی تو رو فراموش کرد !! بابا دارم میام ملاقاتت !!

سریع رفتم اماده شدم و از پنجره زدم بیرون .... همیشه اینجوری میرفتم سر خاک بابا ... چون مامان اصلا اجازه نمی داد برم سر خاکش .

یکم پیاده روی کردم تا رسیدم به قبرستون ... سریع رفتم سر خاک بابا و تقریبا ودمو پرت کردم روی سنگ قبرش ... کلی باهاش حرف زدم و گریه کردم ... چه جالبه ... همه دخترا با مادرشون اینکارا رو میکنن من با پدرم ..... بابا درسته که مرگ دست خداست اما تو یکی نباید میرفتی !!

"من ... مهتاب ... دختر بزرگت .... یه دختر اروم و گوشه گیر و صبور ... من ملیحه شر و شور نیستم ... من سایه پر از انرژی نیستم ... من سالومه خوشگله نیستم ... بابا من همون مهتابم !! بابا منو ببین ... بابا من دارم تنهاترین فرد توی این دهکده میشم ... دور و برم هزار تا آدم ریخته اما من فقط تو رو بینشون میدیدم اما تو ... تو منو ندیدی ... بابا بیدار شو ... بابا نباید بخوابی ... بابا کجایی تا ببینی زن عزیزتر از جونت داره ازدواج میکنه ... بابا تا چند وقت دیگه عروسی زن و برادرته !! ... بابا بیدارشو و بیا عروسیشون براشون آرزوی خوشبختی بکن ... بابا پاشو بیا عروسی زن و برادرت برقص و پایکوبی بکن .... بابا پاشو ... یکی بیاد ببینه طاهر خان اینجا خوابیده برای همیشه خوبه ؟؟ ... خوبه بگن اره تا طاهر خان سرشو گذاشت روی زمین زنش که همیشه دوسش داشت رفت با داداشش ؟؟ ... ارررررررررررررره بابا خوبه ؟؟؟ ... بابا جواب بده ؟؟

بابا هستی هنوزم نه ؟؟؟ ... بابا بگو برای همیشه نخوابیدی !!؟ بابا فریاد بزن بگو نـــــــــــــــــــه !!

بگو من نخوابیدم برای همیشه ... بگو نه نمیزارم زنم با داداشم ازدواج بکنه ... بگو نه نمیزارم طارق بشه بابای دوم بچه هام !! بابا بلند شو و بگو نه !! بگو نه .. بابا خواهش میکنم پاشو .... بابا خواهشا نخواب برای همیشه !!!! " مشت میزدم به سنگ قبر .. فریاد .. ناله ... گریه !!

_ خانوم حالتون خوبه ؟؟

یا چشمای بارونی و حالی زار به یه مرد چارشونه که روی یه اسب سفید بود نگا کردم .

چقدر شبیه بابا بود !!

گفتم : بله خوبم متاسفم !

با لحنی مهربونی گفت : خب واقعا نیاز بود که خالی بشین ... در ضمن حرفاتون بسیار سوزناک بود !!

گفتم : بهتره بگین حقیقت بود !

گفت : البته . بنده شاهین محمودی هستم ! و شما ؟

romangram.com | @romangram_com