#رز_خونی_پارت_22
چه پاک و آشناست ساده نگاهت
چه بیریاست نجابت سلامت
وقتی رسیدم به عمارت خوندن رو قطع کردم و اروم و اهسته در رو باز کردم ... همه جا خاموش بود منم پاورچین پاورچین رفتم و سبد رو گذاشتم تو اشپزخونه ... از توی اشپزخونه اومدم بیرون و سریع رفتم طبقه اول اتاق مهتاب .
در اتاق رو باز کردم و چراغ رو زدم ... دفتر هنوزم روی تخت بود .... دفتر رو باز کردم ... صفحه اول .
********************
فصل دوم : مهتاب خان قاجار
یه روز بارونی .... عاشق بارونم ... بارون همیشه نماد پاکیه ... و همیشه پدر میگفت که تو پاکی مثل بارون
واقعا پاک بودم ؟؟... اینو دیگه نمیدونم ... امروز خیلی حس خوبی دارم ... بخاطر چی ؟ .. خب معلومه امروز داره بارون میاد .
تقه ای به در اتاقم میخوره ... در رو باز میکنم .... مهراب با یه گل رز سفید پشت در وایساده بود !
با ذوق گفتم : وااای داداشی عاشقتم ... عاشق گل رز سفیدم .
مهراب که از ذوق من خوشش اومده لپشو میاره جلو و میگه : اگه گل رو میخوای یه بوس بده ابجی !
یه بوس محکم از لپش میکنم و اونم پیشونیم رو می بوسه و گل رو میده دستم ... گل رو بو میکنم و در رو میبندم .... گل رو میزارم توی گلدون دومی ... از بس سیاوش و مهراب برام گل رز سفید اوردن که مجبوری دوتا گلدون بزرگ خریدم ... هم برای من میگرفتن هم برای سایه ... اما سایه یاس دوس داشت نه رز .
اما من دیوونه رز بودم ... مخصوصا رز سفید ... رز سفید برای من یه چیز دیگه اس .... وااای یادم رفت برم سراغ سالومه ببینم چیزی میخواد یا نه ؟؟
سریع از اتاق میزنم بیرون و 3 تا طبقه رو بدون ایستادن طی میکنم .... از اتاق ملیحه میگذرم و می رسم به اتاق سالومه ... در رو باز میکنم و می بینم که سالومه داره با خرسش بازی میکنه .
الهی قربونت برم من سالومه .
موهاشو شونه کردم و خرگوشی بستم ... موهاش دقیقا عین موهای من بود .... نرم .
یکم باهاش بازی کردم که دیدم خوابش میاد .... بلندش کردم و گذاشتمش روی پام .... اروم اروم پام رو تکون دادم ... چشاش اروم بسته شد و آروم خوابید .... چقدر ناز میشد توی خواب .
romangram.com | @romangram_com