#رویای_واریا_پارت_78
او در حالی که هنوز حرف می زد روی پاشنه پایش چرخید واز اناها دور شد یان قصد تعقیب او را داشت که مجددا ًصدای بلندگو فضا را پر کرد .
-لطفا مسافرین پرواز 3-2-4 فورا ًبه ورودی چهار مراجعه فرمایند .تکرار می کنم !للطفا ً...
اقای دیویس که تازه داشت به ماجرایی که اینجا اتفاق افتاده بود،پی می برد و متوجه شد که داستان جالبی برای روزنامه اش تهیه کرده از این بابتخوشحال شد وگفت :اینجا چه اتفاقی افتاده ؟
یان اینبار خیلی خشن و بی ادب رو کرد به او گفت :تو هم برو به جهنم !
پس از ان بازوی واریا را محکم گرفت و ردحالی که حرفهای زشتی به گزارشگر میزد همراه واریا از انجا دور شدو به طرف مهمانداری که تنها ایستادهبود و منتظر انها بود رفتند .
-اما اقای بلیک ول!اقای بلیک ول!این صدای اقای دیویس بود که همچنان انان را تعقیب می کرد .یان هم با عجله سعی می کرد از دست او و سؤالاتش فرار کند همراه واریا به طرف گمرک رفته و از در سالن خازج شدند .واریا که لخم شدید یان را می دید متوجه عصبانیت ا شد .او با خودش فکر می کرد چطور جناب ادوارد چنین اطلاعاتی را در اختیار یک روزنامه نگار فرار دادهاست.ان هم در چنین شرایطی رد فرودگاه قبل از پرواز .همین طور که این افکار از مغزش می گذشت کم کم او هم عصبانی شد .اگر مادرش راجع به این جریانات خبری میشنید .اگر این مطلاب در روزنامه ها چا پ بشود تمام افوامشان از واریا عصبانی خواهند شد که چرا فبلا ًاو انهارا در جریان نگذاشته است و شاید هم برای مادرش بنویسد و باعپ ناراحتی و غصه انزن مریض احوال بشوند .جناب اذوارد خودش گفته بود که این ماجرایپنهانی است و کسی نباید چیزی از ان بفهمد .جون و خانم رنه اگز در روزنامه این خبر را بخوانند چه فکری خواهندکرد؟واریا در همین افکار سیر می کرد که از گمرک هم عبود کرند وپاسپورتها را نشاندادند و از انجا به وسیله یک راهرو شیشه به طرف هواپیما رتند.واریا خیلی مشباق بود تا بفهمد بالاخره چه اتفاقی رخ خواهد داد در حال حاضر کاری ازد ستش بر نمی امد .نگاهی به چهره گرفته یان کرد و گفت :چرا پدرتان چنین کاری کرد ؟من که نمی فهمم.
-اگه پدرم را می شناختی تو هم می فهمیدی.
-اخه او عقیده داشت کسی نباید از موضوع با خبر بشه .
-انچه که پدرم می گوید با انجه که انجام می دهد کاملا ًمتفاوت است .اما فعلا ًبهتره که هیچ حرفی نزنیم .او این جمله را گفت و نگاهی سطحی به اطرافش کرد .واریا متوجه شد که چون ادمها نزدیکشان هستند به راحتی می توانند حرفهای انها را بشنوند .
romangram.com | @romangram_com