#رویای_واریا_پارت_16

-اصل مطلب!

-بله اینجاست که من به کمک تو احتیاج دارم .پسر من به جهت انجام این معامه و عقد قرارداد باید به فرانسه برد و من از تو می خوام که همراه او به فرانسه بروی.

-آیا به نظر شما من برای این کار مناسب هستم ،چون فکر می کنم تجربه کافی در زمینه منشی گری نداشته باشم ؟

-ولی تو در این سفر به عنوان منشی پسرم نمی روی بلکه به عنوان همسر آینده اش او را همراهی می کنی .(یان همسرم بیا تو بغلم ...)واریا می خواست چیزی بگویدولی از دهان بازش هیچ صدایی شنیده نشد .بدون هیچ حرفی خیره به جناب ادوارد نگاه می کرد وقتی جناب ادوارد متوجه گیجی وپریدگی رنگ او شد اضافع کرد :

-البته این رو متذکر بشم که این نامزدی دروغین و مصلحتی است (ای یان دروغگو برو از بغلم بیرون )ولی من ایمان دارم که نتیجه ثمر بخشی داشته باشد .به محض عقد قرارداد و امضا طرفین ،بعد از یک هفته اقامت شما دونفر در شهر لیون ،به کشور خودمان بر می کردید .در ضمن من قبلا به آنها اطلاع داده ام که پسرم به اتفاق همسر آینده اش که البته نامزدی انها هنوز به طور رسمی اعلام نشده ،همراه خواهد بود .بعدا هم من یک یا دو ماه دیگر طی نامه ای برایشان توضیح خواهم داد که ازدواج شما بهم خورده و منتفی است به عنوان مثال برای هم مناست نبودید.حالا عقیده تو چیه ؟

دو مرد کنجکاوانه به واریا نگاه می کردند .واریا پس از مکث کوتاهی پاسخ داد :من نمی دونم چی بگم !

یان بلافاصله گفت :همانطور که من قبلا گفتم شما هم همصدا با من به پدرم بگوئید که راه حلش بسیار مسخره است چون این راه حل مضحک یک توهین به من و شما می باشد .فرانسوا دوفلوت یک فرانسوی با افکار قدیمی و فناتیک است که اصلا قدرت درک این مطلب را نداه تا بفهمه که یک زن و مرد برای ازدواج فقط و فقط باید خودشون یکدیگر رو انتخاب کنند .ولی بلاخره زمان این را به او می فهمونه که آدمها عقیده های مختلفی دارند .

-یان ،یان ،قبلا راجع به این موضوع حرف زدیم . من خودم گفتم که او قدرت درک این مطالب رو نداره .از طرفی ما نمی تونیم مصالح و منافع شرکت رو تنها به خاطر تعصبات احمقانه تو که نمی خواهی در این پروژه سهیم باشی ،نادیده بگیریم .

می تونی بفهمی که عقد این قرارداد برای ماچه معنایی داره ؟


romangram.com | @romangram_com