#رویای_واریا_پارت_122

او باعث می شد تا ورایا احساس کوچکی و حقارت کند .حتی وقتی تصمیم گرفت که ان لباس زیبا و باشکوه را به تن کند با خود اندیشید چگونه با یان برخورد کند .در اصل با پوشیدن ان لباس فاخر به جای اینکه احساس جلال و بزرگی کند .برعکس به واسطه زیبایی رنگ پوستش با رنگ طلایی موهایش به نظر یک دختر جوان در یک لباس گران قیمت می امد .گرچه دیگه الان دیر شده بود و وقت تعویض لباس نبود .پس کیفش که با رنگ دستکش و کفشهایش هماهنگی داشت ،برداشت و به طبقه پایین رفت .

یان در اتاق نشیمن که به طرف سالن درش باز بود نشسته بود .همین طور جین ،دختر بیچاره که اصلا ًجذابیتی نداشت .او یک لباس تافته ابریشم پوشیده بود که اصلا ًمناسب سنش نبود و بیشتر مناسب یک زن بود .خانم دوفلوت هم لباسی از ابریشم پوشیده بود .خلاصه هیچ کدام شیک به نظر نمی رسیدند و این باعث تعجب بود چون معمولا خانم های فرانسوی شیک پوش هستند .وقتی همگی به میهمانی رفتند تازه واریا متوجه شد چیزی را که راجع به شیک پوشی خانمهای فرانسوی شنیده بود کاملا ًحقیقت دارد .همسران کارخانه داران که همگی از پاریس امده بودند و لباسهایی بسیار زیبا پوشیده بودند طوری که یکی ازدیگری شیک تر بودند .واریا دلش به حال جین بیچاره سوخت چون او به خاطر احترامی که به خانواده اش میگذاشت و مطابق میل انها لباس می پوشید و خودشو شبیه کاریکاتور یک دختر زیبا درست می کنه .

قبل از اینکه عازم مهانی ناهار بشوند در خانه دوفلوت وقتی انها چشمشان به وریا افتاد یکی یکی زیبایی او را تحسین کردند و این کار باعث شد تا اعتماد به نفس واریا بیشتر شود و این همان جلال و ابهت و بزرگی بود که دلش می خواست با پوشیدن این لباس به دست اورد .اقای دوفلوت به ساعتش نگاه کرد و موقع را برای رفتن مناسب دید .در این وقت پیشخدمت با سبد گل رز قرمز خیلی قشنگی که تزئین بسیار چشمگیری را روبانهای طلایی داشت وارد اتاق شد .

با دیدن سبد گل باشکوه مادام دوفلوت ناخوداگاه فریاد زد :اوه خدای من یعنی کی این رو برای ما فرستاده است ؟پیشخدمت جواب داد:این برای شما نیست ،مادام این برای دوشیزه میلفیلد فرستاده شده است .

همه برگشتند و نگاه پرسشگرانه ای به واریا کردند .او که از تعجب شاخ دراورده بود و صورتش سرخ شده بود گفت :برای من !خیلی سعی کرد که این کار را یک سورپریز تلقی کند ولی حتی وقتی که داشت این کلمات را می گفت خودش به خوبی می دانست که فرستنده این سبد گل کیست .

پییر حرکت عجیبی کرده بود خوشبختانه پیش بینی موقعیت واریا را کرده بود و داخل کارتی که از ان اویزان بود این جمله را نوشته بود" من تو را می پرستم " ورایا کارت را در دستش پنهان کرد تا کسی ان را نبیند .

جین با فریاد گفت :چه رزهای قشنگی !

مادام دوفلوت نگاه مخصوصی به یان کرد و گفت :فکر می کنم بتونم حدس بزنم که این عمل فوق العاده کار کیه ؟

رنگ صورت یان پرید و او مثل چوب شده بود .نگاهی به واریا کرد و گفت:


romangram.com | @romangram_com