#روباه_سفید_پارت_8
_نه نیست اون بچه شیطانه آنت با شیطان هم خواب شده بود ...اون مثل شیطانه بی هیچ دلیل ومرضی رنگ طبیعی نداره ومثل انسان سالمه شما کل خانوادتون موهای قهوه ای وچشمای قهوه ای دارید ولی اون موهاش سفیده
تا اونا مشغول دعوا بودن نانا, ژولیت رو از در پشتی بیرون برد ولی ژولیت از دست نانا هم فرار کرد اون گم شد...توی جنگل...توی برف ها...اونجا بود که یه شکارچی که برای شکار گوزن به جنگل امده بود رو دید...یه خلافکار...اون ژولیت رو باخودش برد ولقب جدید برای اون گذاشت...خشم شب...
((ژولیت))
ازماشین پیاده شدم یه ساختمون تجاری بود
_عجب جایی برای اسکورت بدترین جا
سوار اسانسور شدم همین که در اسانسور باز شد دوتا مامور با لباس های مشکی وعینک مشکی جلوم بودن
_فقط بگین کدوم جهنم دره ای باید بیام؟
بدون هیچ حرفی جلو ازم راه افتادن منم پشت سرشون اخرین طبقه مجتمع تجاری بودیم وارد یه سالن گرد شدیم کلی افراد با اسلحه ایستاده بودن منم بیخیال ودست تنها در رو به رو باز شد
باب:اوه خوش امدی
بی حوصله سرم رو برگردوندم
romangram.com | @romangram_com