#روباه_سفید_پارت_70


نهار نخورده رفتم تو اتاقم وافتادم رو تخت خودم میدونستم اگه سرکله استاد این طرفا پیدا بشه بدبختم وحالا...هی...کنترل بغل دستم روی میز زنگ خورد دکمش رو زدم تلوزیون امد پایین

_چیه الکس الان حال ندارم

الکس:زده تو برجکت نه...میخوای رومئو رو چیکار کنی؟

اخم کردم

_به کارت برس متوقف نشو

کنترل رو دکمشو زدم وتلوزیون خاموش شد ورفت بالا رو شکمم خوابیدم ودستمو بردم زیر بالت که دستم خورد به تفنگم اوردمش بیرون رو بدنه نقره ای دست کشیدم وگذاشتمش سر جاش یاد حرفای استاد تو بچگی افتادم

استاد:خانواده یعنی ضعف شب...تو هیچوقت نباید به چیزی وابسته بشی اینو قول بده شب

_بله استاد

اون پرید وبغلم کرد من اون موقع کوچیک بودم خیلی کوچیک ولی قول بدی دادم

...

چشمامو باز کردم از شکمم صدای قار وقور میومد

_ای ...


romangram.com | @romangram_com