#روباه_سفید_پارت_45

_بسه تمومش کن

ساکت شد

_من خوبم

سرش رو انداخت پایین نگام افتاد به در فروشگاه دیدمش خودش بود سریع زیپ کیف رو کشیدم تفنگ شکاری رو در اوردم دوربینش رو تنظیم کردم رومئو داشت با تعجب ودهن باز نگام میکرد پایه هاشو گذاشتم لب پنجره تقریبا خراب وداغون شده از تو دوربین نگاه کردم کلش رو هدف گرفتم...وشلیک ...سریع بلند شدم ودست رومئو رو گرفتم

_یالا

تو شک بود حرف نمیزد باخودم میکشیدمش سریع پریدم پایین رو سقف ماشین اونم بغل کردم اوردم پایین نشستم تو ماشین وبه سمت فروشگاه رفتم از بغل جشد الیسا که داشتم رد میشدم از رومئو دوربین رو گرفتم سرعتم رو کم کردم عینکم زدم ودوتا عکس گرفتم شیشه رو دادم بالا وگازش رو گرفتم...

_اوف...سریع بود نه؟

ویه لبخند به رومئو زدم حرف نمیزد ترسیده بود چشماش به اندازه دوتا نلبکی شده بود ماشین رو بردم لب ساحل وخودم پیاده شدم تقریبا کسی اون طرفا نبود رفتم لب اب وروی شن ها نشستم یه لحظه از خودم بدم امد که انقدر ترسوندمش نباید می اوردمش اون فقط یه بچس...خودم هه از وقتی یادمه از کشتن لذت میبردم ونمیترسیدم مرگ دست ماست زندگی هم دست ماست...دستامو بردم عقب وگذاشتم رو شن ها زانو هامو خم کردم نفسم رو با صدا دادم بیرون یه هو یه مشت خورد تو کمرم

رومئو:ازت بدم میاد...ازت بدم میاد ازت متنفرم...ژولیت!!!!

هه این اولین بارش بود که منو صدا میکرد...اسممو برگشتم ومشتاشو گرفتم تو دستم اشکاش تند تند از روی گونش سر میخورد چشماشو بسته بود وگریه میکرد دستاشو به یه دستم گرفتم کلاهشو از رو سرش انداختم گوشاش زد بیرون افتاب موهای سفیدشو نقره ای کرده بود اروم با دست اشکاشو پاک کردم هق هق میکرد چشماشو باز کرد

_روباه داره گریه میکنه...چه روباه سفید لوسی

دستاشو ول کردم حالا نگام میکرد واروم هق هق میکرد چشمای بنفشش قرمز شده بودن یه هو چشماشو بست وپرید تو بغلم ودوباره شروع کرد به گریه منو محکم گرفته بود سرش رو شکمم بود اروم دست کشیدم تو موهای سفیدش ونوازش کردم

_میدونی رومئو من وقتی به دنیا امدم کسی دوستم نداشت حتی بابام فقط نانا منو دوست داشت یه روز با یکی از بچه های مدرسه دعوام شد اونو هل دادم اونم سرش خورد به لب جدول پارک وشکست بعدش کلی ادم ریختن خونمون ومیخواستن منو بکشن ولی خواهرم فراریم داد ولی من اول لحضه از نانا هم متنفر شدم از بابام از مامانم...از خدا ...چرا من باید موهام سفید باشه چرا چشمام این رنگیه چرا من مثل نانا نیستم...

romangram.com | @romangram_com