#روباه_سفید_پارت_41
رومئو:ام...من...من
یه پوزخند زدم
_به بازیت برس
واز کنارش رد شدم داشتم میرفتم که استینم رو گرفت
رومئو:ک...کجا میری؟
تعجب کردم ولی میدونستم برای چی نگرانه میترسید من برم دیگه نیام
_برمیگردم
رومئو:منم میام!!
شجاع شده بود
_زود بپوش دمتم بکن تو شلوارت یه کلاهم بزار سرت
رومئو:باشه...
ولی دیدم همونجور ایستاده
_برو دیگه
romangram.com | @romangram_com