#روباه_سفید_پارت_40


رومئو:س...سلام

کلمو تکون دادم وبلند شدم رفتم تو دستشویی ودرو بستم

تکیه داده بودم به در خندم گرفته بود نه به دیشب که اینجوری تو وان چسبیده بود بهم نه به الان که تا دیدم گرخید ...هه...روباه شیطون...دست وصروتم رو شستم وزدم بیرون لباسمو عوض کردم ورفتم پایین

_مایک صبحونه

مایک:حاظره میری تو اتاق غذا خوری؟

_نه مال منو بیار تو اتاقم

مایک:باشه راستی عکس وتمام مشخصات وگذاشتم رو میزت

_ok

رفتم سمت اتاق کارم داشتم پرونده رو که مایک گذاشته بود رو میز نگاه میکردم در زدن

_بیا تو

یکی از خدمتکار ها امد وسینی صبحونه رو برام اورد ورفت بیرون سینی رو کشیدم جلوی خودم همونطور که داشتم عکس رو نگام میکردم صبحونه خوردم یه دختر بود به اسم (الیسا بسکوانچ) میخورد از من کوچیکتر باشه آب پرتغالم رو سر کشیدم ماژیک قرمز برداشتم و رو عکسش ضربدر زدم بلند شدم رمز کمد رو زدم کمد چرخید وباز شد ساکم رو برداشتم و در کمد رو بستم واز اتاق زدم بیرون خونه ساکت بود معلوم نبود اینا کجان داشتم به اطراف نگام میکردم که یکی داشت میدوئید خورد بهم وافتاد ولی من فقط یه قدم رفتم عقب

_اینجا چیکار میکنی روباه؟


romangram.com | @romangram_com