#روباه_سفید_پارت_22
_تو اسم نداری؟
_نه
_تو یه روباهی مگه نه؟
_اره
_میخوای توضیح بدی
_از وقتی یادم میاد تو یه اتاق سفید بودم هرچند وقت یه دفعه میومدن وبهم یه چیزی تزریق میکردن از همون موقع تولد هم گوشای روباه وهم دم روباه داشتم تا اینکه یه روز از دهنه هواکش اتاقم شنیدم دو نفر داشتن میگفتن وقتشه اونو از بدن اون روباه بیرون بیاریم...بعدم تو امدی
_همین؟
_اره
_تو دیشب استخون درد داشتی؟
_اره هرچند روز یک بار اینجوری میشم
_اونا برات کاری نمیکردن؟
_نه فقط به حال خودم ولم میکردن...من از درد تو گوشه اتاقم زجر میکشیدم
romangram.com | @romangram_com