#روباه_سفید_پارت_21

همش فریاد میزد که قول بده قول بده قول بده

_باشه باشه قول میدم

بازم به سمت پایین هلش دادم بالاخره رفت تو اب چشماش بسته بسته بود حالا مثل یه جسد شده بود بی حرکت واروم توی اب بود...یه لحضه احساس کردم استخونای دستش از قبل بزرگتر شده احساس میکردم قدش بلند تر شده...وقتی کاملا خوابش برد ونفساش منظم شد از تو وان بلندش کردم...یادمه موقعی که اوردمش تو وان انقدر سنگین نبود...احساس میکردم وزنش بیشتر شده...همونجوری بدون لباس گذاشتمش تو تخت وپتو رو کشیدم تازیرگردن روش وخودم سرم رو گذاشتم لبه تخت وخوابیدم...

..........

با شنیدن یه صدای مثل افتادن یه چیزی بیدار شدم از تخت افتاده بود پایین سریع رفتم اونور تخت

_تو خوبی؟

_من...من خوبم

احساس کردم صداش عوض شده بزرگتر میزد

_میخوای همه اینارو توضیح بدی؟

_اره...فقط...فقط نمیدونم باید از کجا شروع کنم

پتو رو از روتخت کشیدم پایین وانداختم رو شونه هاش تازه فهمید لباس تنش نیست سرش رو انداخت پایین

_خب...اسم؟

_ندارم

romangram.com | @romangram_com