#روباه_سفید_پارت_10


باب:قبول

اشاره کرد یه سامسونت برام اوردن بازش گردم500تا توش بود یکی یه سویچ ماشین بهم داد

باب:تو پارکینگ پارک شده

بعد رو کرد به اون مرده که قلاده تو دستش بود

باب:بهش بده

اونم قلاده رو گرفت طرفم

_اون ادمه

باب:تو ایناش دخالت نکن...اینجوری نگاهش نکن خطر ناکتر از اون چیزیه که بنظر میرسه

قلاده رو گرفتم وبه سمت پارکینگ راه افتادم ولی از پله های اضطراری نمیتونستم یه بچه روباقلاده از بین مردم رد کنم...به پارکینگ رسیدم سویچ رو گرفتم بالا ودکمشو زدم یه ون مشکی از همونا که برای حمل زندانی ها استفاده میشه بود

_عالیه

در عقب رو باز کردم خودش سوار شد قلاده رو انداختم کف ماشین ودرو بستم وخودم سوار شدم وبا یه گاز از پارکینگ زدم بیرون ...خیلی زود تو جاده رسیدم تلفنم زنگ خورد دکمشو زدم

_چیه الکس کار دارم


romangram.com | @romangram_com