#رخصت_پارت_7

همه نگاه ها به سمتون برگشت ➖بابات رم میخوره مگ خودت ناموس نداری هان؟؟؟؟بزنم همینجاشیکمتوسفره کنم؟؟؟

حمید عین قاشق نشسته اومد وگفت چته ماهور کتک کاری هم به کارنامه ی درخشانت اضافه شد

پسره درحالی که گونشومیمالید گفت

➖این اصلا اعصاب نداره کلا فازش جنگه

اومدم یه دونه دیگه بخوابونم توگوشش که نگار دستمو کشید وپسره گفت ➖بفرمادیدی گفتم

ازحرفای پسره حمیدم بُل گرفت وگفت راس میگه دیگه مشتری مداری سرت نمیشه

➖😏شماکه سرت میشه بگو بازندگیت چند چندی؟

➖فقط حاضرجوابی بلدی اینبارتکراربشه….

➖ها؟تکراربشه چی میشه؟

اخراجم میکنی؟هان؟به درک

لباسایی که تودستم بود ازروپیشخون پرت کردم اونور وگفتم من نه عشوه خرکی بلدم نه اونقدربدبختم که بخام تواین خراب شده سگ دو بزنم

ازپیشخون خارج شدمو قشنگ ازروی لباسای کف مغازه رد شدم وبلند درحالی که پشتم بهشون بود گفتم

➖گوربابای خودت وکارت زّد زیاد

عارف پشت سرم اومد که به اونم گفتم دنبالم بیای دهنتوبه یقت دندون موشی کوک میزنم

اون بدبختم گرخید ودیگه دنبالم نیومد

➖➖➖

ای گور پدرت نداری

داشتم باوجدانِ اختلات میکردم

وجدان:ماهورداش آکل که نامهربون نمیشه

من:نامهربونم کجابود توقع داشتی شمارشو بگیرم وبایه لبخند مکش مرگِ من پذیراش باشم

وجدان:نه همچین توقعی نداشتم ولی بیخودی زدی توگوشش

من:هیچم بیخود نبودحقش بود به من بود که مادرشوبه عزاش میشوندم حیف….

وجدان:ادم نمیشی ماهور

من:وجدان جان ببند دردروازه رو که اعصاب تو یکی رو ندارم

بیخیال وجدان ِ شدم وهمونطور که مسیرخونه درپیش میگرفتم به بدبختیامم فکرمیکردم

وقت واسه فکرکردن زیاد بود ازاینجا تا ته شهر کلی مسافت بود

ای داد بیداد حالا این ماه و چه خاکی تو سرم بریزم

اوووف کرایه خونه….موبایلی که به میلاد قول دادم اقامو بخوابونم کمپ

خرج خونه هم که دیگه هیچی ااااااشهریه دانشگاهمو چی کارکنم

ای خاک توسرت ماهور مجبور بودی مگه واسش لُغُز بخونی اخه

romangram.com | @romangram_com