#رخصت_پارت_5
➖ماهور؟
➖بله😜
➖بحث فامیلی من کی بسته میشه؟
لبخندی زدم دستم رو روی سینه ام گذاشتمو گفتم به شرافتم قسم تاهمیشع این راه ادامه دارد
صدای تقه ی درامد واقای گلابی وارد کلاس شد به سمت استاد رفت ویه چیزایی درگوشش گفت بعدم باپوزخند نگاه من کرد وگفت
➖بازم نظم کلاس بهم ریخته شده توسط خانم نیازی نگفتم توبه ی گرگ مرگه خانوم؟
(اهکی منو ضایع میکنی سیرابی )
➖خود خداگفته صدباراگرتوبه شکستی باز آ
شمااین وسط چی زرت…
(میخاستم بگم زرت وپرت میکنی که یادم افتاد کجام و ادامه دادم)
➖یعنی چه کلامی منتقد=منعقد میکنی
یوهو کلاس رفت رو هوا
➖رو دوغ بخندین چتونه؟
مهناز استین مانتومو کشید وباخنده گفت بتمرگ ابرومو بردی
➖اکه هی باز گاف دادم؟
➖اره بشین
آروم مثل خرتوگل گیرکرده نشستمواقای گلابی رو پاییدم
➖➖➖➖➖➖
کلاسم تموم شده بود ساعت حدودای ظهربود وروده کوچیکم بع بزرگه داشت تسلیت میگفت
به سمت ایستگاه اتوب*و*س رفتم وقت اینو نداشتم که فلافل یاساندویچی چیزی بگیرم باید هرچه زودتر خودمو به مغازه میرسوندم
تاحالاشم کلی دیرم شده بود وباس غرولندهای اون م*ر*ت*ی*ک*ه رو میشنیدم
وارد مغازه شدم اوووف چه خلوته قورباغه هم پر نمیزنه
➖سلام
نگار:سلام چرااینقد دیرکردی
➖باجت اسکی بابام که نیومدم با اتوب*و*س اومدم
نگار:ناهارخوردی؟
➖نه بابا اصن وقت نکردم
نگار:الویه اوردم توکیفمه برو بخور
➖دمت گرم گشنم نیست
عین اسب دروغ میگفتم ولی خو خصلت ماهوره دیگه نمک گیر هرکسی نمیشه
romangram.com | @romangram_com