#رخصت_پارت_22
لای درخونمون بازبود وچندجفت کفش پشت دربود تعجب کردم باصدای مهران از حرکت واستادم
_اقاجون آبرونذاشته برات
_توباچشمای خودت دیدی ؟
_من نه آقاجون رضا دیده دیدی چیشد اقاجون اخرعمری باید بی آبرویی های خانم روهم جمع کنی
اینا راجب من اینطوری میگن؟😳
بغض تو گلوم دویید
در وباشدت بازکردم که دربه دیوار باصدای محکمی برخورد کرد تو چارچوب در واستادم نگاه بغض دارمو به اقام دوختم وگفتم _بابادستخوش باباایول
بابادست مریزاد
کتونی هامو پرت کردم کنج دیوار ودست زدم _یه کف به افتخار نامرداش بزنیم که درحقشون اجحاف نشه
جفتشون سرشونو پایین انداختن _اقاجون گُل به سرت (طعنه ای اشاره به گل پسر)مردی ومردونگیشو قورت داده یه اب هم روش؟؟شماچی؟؟
اقاجون:ماهور؟چیکارکردی که شدم مضحکه ی رضا؟
_من؟
مهران اومد سمتم بایه پوزخند پررنگ گفت _کجابودی تاالان
_به توچه ننمی یااقام که جواب بهت پس بدم ؟
_به من نگو ولی به اقات بگو !بگو که تااین وقت شب باپسرای بالاشهری کله شهر دل میدادی قلوه میگرفتی
اقاجون:بگو ماهور جواب داداشتو بده راست میگه؟
_به موت قسم اقاجون نقل این حرفا نیست
_پس نقل کدوم حرفاس
_اقاجون این داره لاتیشو پرمیکنه
_اره لاتیشو پر میکنم چون خون جلو چشممو گرفته
_یه چارتا بارت میکنم بررررو بینم عمو چتو اونوقت که میگم داداش نوکرتم بی پولم یه کمکی کن میگی زندگی دارم هشتم پیچیده به نهم حالااومدی قیفِ غیرت میای داداش حنات دیگه رنگی نداره مشتی..
_بیابرو برادر من اینجا هیچکس به تو جواب پس نمیده
اومدم برم بالا که باصدای اقام متوقف شدم
_ماهور کجا؟داریم حرف میزنیم
_میرم بمیرم که یه وخت نگران نقل دهن شهین ومهین شدین ناراحت نباشین هروقتم این غریبه رفت بگین بیام قصشو بگم براتون یه پله بالا رفتم برگشتم طرف مهران وتو چشماش ذل زدمو گفتم
_اقا مهری این دف که اومدی تریپ لاتی تو باموچین برندار قیف وقپی هم نیا چون به قد وقوارت نمیخوره
_من غریبه ام ؟
_از نظرمن هرکی روناموسش فکر بد کنه ادم نیست چه برسه به غریبه
ودورشدم ……
romangram.com | @romangram_com