#رخصت_پارت_17

_من؟دنبال تو؟خدایا میبینی؟این اسگولا کی ن خلق کردی

_هوودرست بحرفا اسگول خودتی واجدادت حالا ولم کن که دیرم شده

لبخندشیطونی ازاونا که لج منو درمیوورد زد وگفت _ول نمیکنم

_داد میزنم ها

_بزن

_بزنم؟

_بزن

خیابون خلوت داد بزنم جد کبیر اقاجونمو صدابزنم وقتی هیشکی نیست

خف خون گرفتمو روبه پسره گفتم

_ول کن جون مادرت زندگی ما همینجوری قاراش میشه

_نچ

_چرا؟

_تاتو باشی ادم شی راه به راه نخوابونی توگوش ما

_ای بابا بگم شکر خوردم ول میکنی ؟

_نه

_به جّهنم

یه چند دقیقه ای گذشت

دیدم رودم داره از گشنگی به معدم پیچ میخوره پاهام داره از خستگی میشکنه

_بیا مردونگی کن بزار برم

_نچ

_نچ وکوفت نچ وزهرحلاحل نچ ودردبی درمون دِ اخه انتر اگه اون روز اعصاب منو خط خطی نکرده بودی الان تمرگیده بودم خونمون

_……

جواب ندادکه بیشتر لجمو دراورد

_ببین یابزاربرم یایه چیزبگیرکوفت کنم

نگاه کرد و باز چیزی نگفت

_لالمونی دوست داری؟

_چه قد حرف میزنی سرم رفت

_رفت که رفت به درک سیاه که رفت باباتوروبه اون دوشیوید تارموی فَشِنت بزار برم

_نه

_بابا سرور باباشِکَرپنیر بزار برم خستم گشنمه

romangram.com | @romangram_com