#رخصت_پارت_14


قوقولی قوقو صبح شده

بع وبع وبع ببئی بیدارشده

واق واق واق هاپوئه چشش واشده پنجره هارو روبه حیاط بازکنین زندگی رو دوباره اغازکنین به همه بگین صبح به خیر

ازجام بلندشدمو طبق عادت همیشگیم مانتو وشلوارشیش جیبمو پوشیدم

ودوباره باریتم قر دادمو میخوندم

شورونشاط کارو تلاش وقتشه

بپا یه وقت تنبلی پیروزنشه

دقیقه ها وثانیه ها میگذرن نزاری یه وقت که لحظه ها دربررررن

_ابجی

نگام به قیافه پف کرده میلاد افتاد وگفتم هوم؟

_خدایی خودتم میدونی تعادل نداری ها نه به اون اول که میخواستی گوشیتو خوردکنی نه به این شعر خودناو….

خودمم یه لحظه ماتم برد احساسات من آنی تاحالا کنترلش نکردم مثل وقتی که زدم توگوش پسره ووووااااای من دارم حاظرمیشدم کدوم گوری برم

برم دنبال کاردیگه

_صداموداری؟

_هوم هان چیه؟

_میگم احساساتت

_دِ هَه ای بابا بچه توهم گیر چهارپیچ دادیا

_چیه عین بُز منو دید میزنی تو درس ومدرسه نداری مگه بچه

_امروز نمیرم

_تو به قبر بابات میخندی

_عه اجی

_اجی و سندرم کلساکوف(آلزایمر)پاشو یالله بینم

_ابجی تورو….

_تاسه میشمارم پاشدی که شدی نشدی گوشاتو به زبونت گره میزنم بشمور

۱

یهو پاشد سرپا ودویید بیرون صورتشو بشوره لبخندی زدمو وتو دلم گفتم ایول جذبه ماهورخان وخرذوق شدم

از درخونه بیرون زدم وزیرلبم الهی رخصتی گفتم وموهامو دادم داخل شالم

قدم زنون راه افتادم

خدایا اخه نوکرتم این همه درد وغصه میدی فکراین شونه های ماهم باش من الان باید چیکارکنم کجارو دارم بگردم دنبال کار اخه


romangram.com | @romangram_com