#رخصت_پارت_13

صدای خِرت خِرت میومد ذکی لابد موش اومده تو اتاق منم که نترس واسه خودم تواین زمینه ارنولد

پاشدم پاورچین پاورچین چراغو روشن کنم که میلاد بیدارنشه که چراغوکه روشنیدم (روشن کردم )عِهههه اینو

لقمه تو دهنش مونده بود وباتعجب نگام میکرد

یکم وارفت وبعد گفت

_سلام ابجی

_سلام کلنگ

_خوبی ابجی ؟

_کرتم ! بینَم شپش من صددفعه نگفتم تادیروقت بیرون نمون

_بیرون نبودم ابجی تو باشگاه به دوسه تاازبچه ها ریاضی یاد میدادم

دست کرد تو جیبش ویکم پول مچاله بیرون اورد

جیگرم کباب شد واسه اون پونصدی هایی که داداشم تادیروقت واسشون زحمت کشیده

_نگاه کن یه ۲۰تومنی هست

صدتومنم جمع کردم

میشه ۱۲۰ تومن

صدتومنم توبزاری میشه اون گوشیه رو بخرم

من…من میخاستم بهش بگم که این ماه نمیتونم الان چیکارکنم؟الان دل صاب مردمو چیکارکنم

دلش بشکنه که پوکیده تموم وجودم

لبخند تلخی زدمو گفتم اره داداش میگیرم برات

رفتم نزدیکش نشستمو گفتم چی داری بخوریم؟

_بازم واسه بابا سوسه اومدی شام نخوردی؟

یه پس گردنی زدم بهش وگفتم خف این فضولی ها بهت نیومده

نگاه به ماهیتابه خالی املت انداختمو گفتم

قربونش برم شیکم نیست که صندوقچه ی مالیات کریم خان زندِ دِ اخه مارمولک این همه میخوری کجات جاشون میدی هان؟

خندید وادامه دادم

من اینبار به سیبیل اقام بخندم که سرشام قهرکنم پاشدم چراغو خاموش کردم وهمونطور غُرمیزدم

قوم الظالمینن اینا تکون بخوری سفره روهم لقمه کردن زدن توگوشش

ونمیدونم کی بود که ازبس غُرزدم خوابم برد

صدای الارم گوشی عهد عتیقم دراومد

باعصبانیت گفتم ای دینگ دینگو کوفت ای دینگ دینگو زهرخَر

لبخندروی لبم نشست و توجام نشستم وبشکن زدم

romangram.com | @romangram_com