#رخصت_پارت_11
یه زندونه
بعد پاییززم*س*تونه
منم غروب پاییزم
همیشه چشمم گریونه
همیشه چشمم گریونه
باانگشت شصتم روی سر طوقی رونوازش میکردم
طوقی هم چشماشو میبست
میون این همه کبوتر
طوقی من شده بود این …
طوقی داش آڪل وجودمن
که بشه عزیز دل من
که بشه همدم تنهاییام
که دردامو تسکین بده
که بشه شاه دنیای ویرونم
طوقے جونم دل آقامو شکوندم یکی نبود بگه اخه ماهورحرف نزنی هیشکی نمیگه لالی
این چه حرفی بود اونم وقتی خودش داغونه
خودش خجالت میکشه ازاینکه نون بازوی دخترشو میخوره
این وسط اخه ….
یهو گوشم پیچیده شد
آاااااای آااااای اقاجون شکرخوردم
_دختربزرگ کردم بیاد بشینه کفتربازی کنه آرررره؟
_ااااخ اقاجون خرِپدرتم این کاراچیه؟
_حالا دیگه شدم نامررررد
_واااای اقاجون من به قبر پدرم بخندم همچین چیزی بگم
یه لحظه ماتم برد بازم گاف دادم جلوی خودش میگم به قبرت بخندم😂
_بیا عین ادم بلدنیستی حرف بزنی که
_نوکرتم !هرچی زدی میپره ها
_منومسخره میکنی؟؟؟
_نه اقاجون نه تاج سر نه سرور
دوباره یه پیچ دیگه دادکه باصدای بلند گفتم
romangram.com | @romangram_com