#رخ_دیوانه_پارت_62
این که حامد اون شب پیام داد از علاقش به ان دختر برام گفت از دلتنگیش گفت از احساسش به رفتن ان دختر از تنهاییش
همین رفتارحامد که عصبیم میکنه و گاهی حس میکنم نگرانیش از این که حرفاش بگم که این رفتار داره نمیدونم واقعا نمیونم
با صدای بوق یک ماکسیما به خودم میام چرا همیشه باید یک چیزی من از فکر خیال خارج کنه خوشم میاد فکر کنم
چی میشه اگر یکم توی خیابان نظز خوش بگذرونم
یادش بخیر چه روز هایی که کسرا مجبور نمیکردم من بیاره نطر خرید کنم نه این که زیاد خرید کنم حتی شده یک جفت گوشواره خوشحالم میکرد
کسرا میگفت به لبخند تو زندم
شیرین بود این جمله مثل عسل بود برام
گوشیم زنگ میخوره وای خدایا این کی دیگه حوصلش ندارم این کجا دلم بذارم
بله بفرمایید
سلام چطوری
سلام ممنون تو خوبی
خوبم کجایی
romangram.com | @romangram_com