رمان رخ دیوانه

#رخ_دیوانه_پارت_31

این دفعه اون میخنده خنده که چه عرض کنم قهقه میزنه

اره یک چیزی هست که هنوز نفهمیدم

خوب چی

من نفهمیدم تو اون روز که مهمان داشتید چطور دو طبقه رفتی پایین بدون استفاده از طناب ؟

خیلی راحت با ورزشی به نام پارکو

پارکو؟

اوهوم تنها چیزی که کسرا ازش خبر نداشت پارکو بود میگفت شیطونی دوباره میزنی یک جاییت ناقص میکنی

حتما خبر داری شیشه رفت توپای چهارده تا بخیه خورد از مچم تا زانوم

اره خبر دارم کسرا هر روز میومد میگفت کیا من از دستش چیکار کنم ولی خدایی خیلی شیطونی به درد پلیس شدن میخوریا

اوه نه فکرشم نکن اسمت کیا؟

تازه فهمیدی؟

خوب اره نگفت بودی

اره اسمم کیا... کیا وارسته

romangram.com | @romangram_com