#رخ_دیوانه_پارت_29
با چشم غره میخواست بگه این قدر نگو مجد
من نمیدونم این چه اخلاق بود کسرا دوستاش داشتن البته اخلاق خودم بود اسم صدا میکردیم و از ضمیر وفعل جمع استفاده نمیکردیم بین جعممون وفکر میکنم این اقای وارسته مستثنا نبود
در که میبندم برمگیرده طرفم میگه بهم میگه خانم کوچولو بازیت گرفت
کم کم میاد نزدیکم
الان فکر کنم فکر میکرد مثل دخترا دیگه میرم عقب یا فرار میکنم یا هر عکس العمل دیگه اما من صاف تو چشماش زل میزنم به چشماش میره
عقب میخنده میگه الحق که دست پروده کسرایی نمیشینی میخوام بهت نقاشی یادبدم
خندم میگیره بهش میگم اگر شما بلد نیستید میخواین من بهتون اموزش بدم
میگه این طوری برای رو کم کنی تو شده میکشم یک بوم بهم بده با وسایلت
ابرویی بالا میندازم وسایلی که میخواد بهش میدم
میگه من مدل میخوام
نا خود اگاه میگم هان
میگه راست میگن دخترا خنگنا
به خودم میادم این الان چی گفت گفت من خنگم
romangram.com | @romangram_com