#ریما_پارت_46
رایان:میگفت خطرناکه.به خاطر شغلش میگفت،من....
دیدم صداش نمیاد برگشتم دیدم از پنجره زل زده به بیرون.
رادین:اینجا کجاست؟هنوز تو تهرانیم؟
با خنده زدم رو کتفش و گفتم:آره داداش تهرانیم.اینجاهم شهر ریماست ،لژ ریماست.جایی که زندگیه ما توش امنه!
رادین متعجب گفت:پس خرجش چی؟فکر نکنم پدر و مادرم حاضر شده باشن حتی یه قرون هم به ریما کمک کرده باشن!
رایان:کاملا درست فکر کردی!خرج ساخت اینجا رو خود ریما داد.مجبور شد یه خورده از پس اندازش رو خرج کنه!
رادین ابروشو انداخت بالا و گفت:میشه بگی این آبجیه ما چیکارست؟
رایان:برنامه نویس،تجارت لوازم کامپیوتری،5 تا شرکت داخل کشور داره،7 تا خارج کشور،تو سیاست هم یه دستی داره و ....یه خورده هک!
رادین:چـــــــی؟
رایان:آروم داداش من!آره هک!یه هکر آروم و سر و ساکت!از اونایی میزنه که خودشون دزدن!دزدم که از دزد بزنه چی...شاه دزده!
رادین:من نمیذارم ادامه بده!
رایان:آره موفق باشی!من خودم الان تقریبا 5 ساله دارم بهش میگم که دست از هک برداره ولی کو گوش شنوا؟
رادین:یعنی الان تو فقط 5 ساله که فهمیدی ریما هکره؟
بی خیال گفتم:نه!از همون اول میدونستم.یعنی خود ریما بهم گفت.میشه گفت یه جورایی رو من سرمایه گذاری کرد،هر چیزی که بلد بود رو به منم یاد داد.
رادین:ریما داره اشتباه منو تکرار میکنه!
رایان:نه داداش اشتباه نکن!نه من نه ریما با دولتیا کاری نداریم!
romangram.com | @romangram_com