#راز_پنهان_یک_شبح_پارت_57

- سلامت کو بی‌شعور؟

- ببخشید. سلام رییس. جانم؟

- مدیوم رو پیدا کردی؟

- بله رییس.

- خوبه.

- حالا چی‌کار کنم رییس؟

- ببرش یه جای امن. آخر شب بیارش ویلا.

- چشم رییس.

شاهین پوزخندی زد و تماس را قطع کرد و آرام لب زد.

- بازی داره شروع می‌شه سرگرد منش. آماده باش.

چند ساعت بعد.

شاهین با افرادش درون سالن بود. رو به تیمور کرد و گفت:

- ساعت؟

- سه و پانزده دقیقه.

- اون پسره الان کجاست؟

- کدومش رییس؟

- مصطفی.

- پل صابرین رییس.

- برید اونجا کمین کنید یه دعوای ساختگی راه بندازین وقتی که حواس پلیس‌ها پرت شد بهش شلیک کنید. فقط حواس‌تون جمع باشه. این جوجه پلیس خیلی زرنگه.

- بله رییس.

- هر کی تونست فرار کنه هر کی هم نتونست وقتی دید داره گیر می‌کنه خودش و بکشه. در هر صورت غیر این دو تا ببینم خودم می‌کشمش. پس حواس‌تون جمع باشه.

romangram.com | @romangram_com