#رج_زدن_های_زندگی_پارت_8
صورتش مچاله شد ...
-راست ميگي ؟ازصدات معلوم بود که خيلي درد داري .........اخه تو زياد گريه والتماس نميکني ...ميخواستم بيام کمکت ....مامانم نزاشت ....گفت ممکنه عصباني تر بشه بيشتر بزنتت ...
بازهم نگاه خيره... نگاه ثابت وصامت ...
دست ميزاره روي بازوم ...خودمو جمع ميکنم ...دست گذاشته روي جاي شقـــــــق....
-ماندني ...من کمکت ميکنم تادردش رو فراموش کني ...
-هيچ کس نميتونه کمکم کنه ...
-تو خدا رو داري
باهمون نگاه خيره ...
-اره من خدارو دارم.... ولي خدا ديگه هواي منو نداره ...
-ماندني ..
صداي مامانه ...
نميخوام از مرکز اون همه رنگ پاشم ....ولي پا ميشم ..ودايره بهم ميريزه ....رنگها دوباره بهِم اويزون ميشن ...
romangram.com | @romangram_com