#رج_زدن_های_زندگی_پارت_7





رو پله ميشينم ..

دامن چيت گل گليم رو با دست پخش ميکنم دور خودم ...

اين مدلي رو دوست دارم ...انگار وسط يه دايرهءپراز رنگ نشستم ...انگار که تو مرکز ِيه دنيا رنگي ...

-ماندني ؟...چته ؟حالت خوبه ؟

نگاهم به روبه رواِ ...خيره ...صامت ...ثابت ...

-ديروز صداي التماست مي اومد ...دوباره با مشت ولگد افتاده بود به جونت ؟...

-کمربند ...

-چي ؟...

با همون نگاه خيره ...

-ديروز براي اولين بار با کمربند زد ..


romangram.com | @romangram_com